نقاشی جوهری در ژاپن، مینیمالیسم شرقی
- 7 آذر 1404
- امیرحسین عباسی
در دل فرهنگ ژاپن، هنری نهفته است که با کمترین ابزار، عمیقترین معانی را بیان میکند. نقاشی جوهری یا سومیای، هنری است که در آن تنها با قلممویی از موی حیوانات، جوهری سیاه و کاغذی سفید، جهانی از احساسات و معانی خلق میشود. این هنر که بیش از هزار سال است در ژاپن رواج دارد، تجلی کامل مینیمالیسم شرقی و فلسفه ذن است. برای مسافرانی که به دنبال درک عمیقتر فرهنگ ژاپن هستند، آشنایی با این هنر دروازهای است به سوی جهانبینی ژاپنیها و فلسفه زندگی آنان.
ریشههای تاریخی؛ از چین تا ژاپن
نقاشی جوهری در اصل متعلق به چین است و تاریخی بیش از دو هزار سال دارد. در دوران سلسله تانگ چین (۶۱۸ تا ۹۰۷ میلادی)، این هنر شکل گرفت و به دست راهبان بودایی مذهب ذن تکامل یافت. راهبان ژاپنی که برای فراگیری آموزههای بودایی به چین سفر میکردند، در قرن هفتم میلادی این هنر را با خود به ژاپن آوردند. اما رواج واقعی سومیای در ژاپن در پایان دوره کاماکورا (۱۱۸۵ تا ۱۳۳۳ میلادی) آغاز شد.
راهبان سرگردان مکتب ذن نقش مهمی در گسترش این هنر ایفا کردند. آنها معتقد بودند که تصاویر سیاه و سفید به انضباط ذهنی کمک میکند و تمرکز را تقویت مینماید. سومیای برای این راهبان تنها یک روش نقاشی نبود، بلکه شیوهای برای تمرین مراقبه و دستیابی به روشنگری بود. هر قلمضرب، نتیجه ساعتها مراقبه و تمرکز عمیق بود.
دوره موروماچی (۱۳۳۸ تا ۱۵۷۳ میلادی) را میتوان عصر طلایی نقاشی جوهری ژاپن نامید. در این دوران، روابط رسمی با چین از سر گرفته شد و موج تازهای از تبادلات فرهنگی آغاز شد. این دوره شاهد ظهور استادان بزرگی بود که سومیای را به اوج کمال رساندند و هویت ژاپنی مستقل به آن بخشیدند.

معنای واژه سومیای و فلسفه پشت آن
واژه سومیای از دو کلمه ژاپنی تشکیل شده است: "سومی" به معنای جوهر سیاه و "ای" به معنای نقاشی یا تصویر. این نام ساده، خلاصهای است از فلسفه این هنر؛ سادگی، خلوص و تمرکز بر ذات موضوع. در سومیای، هنرمند تنها از جوهر سیاه استفاده میکند که با مخلوط کردن با آب، طیف وسیعی از درجات خاکستری تا سیاهی خالص ایجاد میشود.
اما این هنر فراتر از یک تکنیک نقاشی است. سومیای تجلی فلسفه ذن است که بر سادگی، خودآگاهی و زندگی در لحظه حال تاکید دارد. هنرمند سومیای باید به حالت "موشین" یا "ذهن بدون ذهن" برسد؛ حالتی که در آن کاملا در لحظه حاضر است و از افکار و حواسپرتیها آزاد شده است. هر قلمضرب، نتیجه این حضور کامل و اتصال عمیق با موضوع نقاشی است.
یکی از اصول بنیادین سومیای، زیبایی سادگی است. در این هنر، فضای خالی به اندازه خود نقاشی اهمیت دارد. فضای سفید کاغذ تنها خلاء نیست، بلکه بخشی جداییناپذیر از ترکیببندی است که به تعادل کلی اثر کمک میکند. این قدردانی از سادگی و خلاء، بازتاب مفهوم ذن "ما" است که به معنای "فضا" یا "مکث" است.

ابزار و مواد؛ سه عنصر مقدس
در سومیای، سه عنصر اصلی وجود دارد که هر کدام نقش حیاتی در خلق اثر هنری دارند: جوهر، قلممو و کاغذ. آمادهسازی این ابزار خود نوعی مدیتیشن است و هنرمند را برای لحظه خلق آماده میکند.
جوهر (سومی): جوهر سنتی از دوده حاصل از سوزاندن روغن کلزا یا درخت کاج تهیه میشود و با چسب حیوانی مخلوط شده و به شکل میلههای جامد در میآید. هنرمند باید این میله را روی سنگ جوهر با آب بساید تا جوهر مایع تهیه شود. این فرآیند که میتواند چندین دقیقه طول بکشد، فرصتی است برای تمرکز و آرامش ذهن. کیفیت جوهر بر شفافیت، عمق و طیف رنگی سیاه تاثیر مستقیم دارد.
قلممو (فوده): قلمموهای سومیای به صورت دستی و از موی حیوانات مختلف ساخته میشوند. موهای قهوهای از راسو، گرگ، گورکن، خوک و خرگوش تهیه میشود و موهای سفید از بز. هر نوع قلممو ویژگیهای خاص خود را دارد؛ برخی جوهر بیشتری نگه میدارند، برخی انعطافپذیرتر هستند و برخی برای جزئیات ظریفتر مناسباند. هنرمندان معمولا از قلمموی بزرگ برای قسمتهای اصلی نقاشی و قلمموی ریز برای جزئیات استفاده میکنند.
کاغذ (واشی): کاغذ ژاپنی برای سومیای از الیاف گیاهی، معمولا توت، تهیه میشود. این کاغذ به گونهای خاص جوهر را جذب میکند که نتیجه آن بافت و عمق منحصر به فردی است. جذب سریع جوهر در کاغذ به این معناست که هر قلمضرب باید با دقت و اطمینان کامل انجام شود؛ امکان تصحیح وجود ندارد. این محدودیت، خود چالشی است که هنرمند را وادار میکند تا با تمرکز کامل و قاطعیت کار کند.

تکنیک و شیوه اجرا؛ هنر قلمضرب واحد
در سومیای، هر قلمضرب باید در یک حرکت واحد، بدون توقف یا تصحیح، اجرا شود. این ویژگی، سومیای را از بسیاری از سبکهای نقاشی دیگر متمایز میکند. هنرمند نمیتواند طرح اولیه بکشد یا اشتباهات را اصلاح کند؛ هر حرکت قلممو باید کامل و قطعی باشد.
برای دستیابی به این سطح از مهارت، هنرمندان سالها تمرین میکنند. آنها ابتدا با موضوعات ساده مانند بامبو شروع میکنند. نقاشی بامبو در سومیای نمادین است؛ با تنها سه قلمضرب میتوان ساقه بامبو را خلق کرد. هنرمند باید احساس کند که بامبو چگونه در باد حرکت میکند، برگهایش چگونه خیس باران میشوند. این درک عمیق از موضوع، کلید نقاشی موفق در سومیای است.
قلمموها با شیوههای مختلف نگه داشته میشوند و هر شیوه نتیجه متفاوتی دارد. فشار دادن قلممو روی کاغذ، سرعت حرکت، زاویه قلممو و میزان جوهر روی آن، همگی بر نتیجه نهایی تاثیر میگذارند. هنرمند ماهر میتواند با تغییر این عوامل، بافتها و جلوههای متنوعی خلق کند.

استادان بزرگ؛ شکل دهندگان سنت
سشو تویو (۱۴۲۰ تا ۱۵۰۶): او را بزرگترین استاد سومیای میدانند. سشو راهب ذن از کیوتو بود که برای مطالعه نقاشی جوهری به چین سفر کرد. او تنها نقاشی بود که نه تنها تکنیک، بلکه پایههای فلسفی این هنر را درک کرد و آن را با روحی اصیل به مضامین و زبان هنری ژاپنی ترجمه کرد. سشو در سراسر ژاپن سفر کرد و منظرههای محلی را ترسیم کرد. به لطف تلاشهای او، سومیای در میان ژاپنیها دسترسی یافت و مورد احترام قرار گرفت.
جوستسو (۱۳۹۴ تا ۱۴۲۹): او را بنیانگذار سبک منظرهنگاری سومیای در ژاپن میدانند. نقاشی مشهور او "صید ماهی با کدو" که به سفارش فرمانروای نظامی ژاپن خلق شد، اثری کاملا مستقل است و تنها ردپایی از تاثیرات چینی دارد. این اثر، رویکرد منحصر به فرد ژاپنی به نقاشی تکرنگ را منعکس میکند.
این استادان نه تنها تکنیکهای نقاشی را تکامل دادند، بلکه مکتبی را پایهگذاری کردند که نسلهای بعدی هنرمندان از آن الهام گرفتند. آثار آنها امروزه در موزههای ژاپن نگهداری میشود و مورد احترام جهانیان است.

موضوعات و نمادگرایی
سومیای اغلب موضوعاتی از طبیعت را بررسی میکند: مناظر، حیوانات، گلها و پرندگان. اما این موضوعات تنها تصاویر ساده نیستند؛ آنها سرشار از نمادگرایی هستند و معانی فلسفی یا معنوی عمیقی را منتقل میکنند.
بامبو نماد انعطافپذیری و استقامت است؛ در برابر طوفان خم میشود اما نمیشکند. کوهها و آبشارها، قدرت طبیعت و آرامش دائمی را بیان میکنند. پرندگان، آزادی و رهایی روح را نمایندگی میکنند.
هدف از نقاشی سومیای، بازتولید دقیق ظاهر موضوع نیست، بلکه گرفتن روح و جوهره آن است. برای نقاشی اسب، هنرمند باید خلق و خوی اسب را بهتر از عضلات و استخوانهایش بشناسد. برای نقاشی گل، نیازی به تطابق کامل گلبرگها و رنگها نیست، بلکه باید سرزندگی و عطر گل را منتقل کرد.

تاثیرات و میراث جهانی
سومیای تنها در ژاپن محدود نماند. این هنر بر کره و مالزی نیز تاثیر گذاشت و هر کشور نسخه خاص خود را توسعه داد. در قرون اخیر، سومیای بر هنرمندان غربی نیز تاثیر گذاشت و به شکلگیری جنبشهای امپرسیونیسم و اکسپرسیونیسم کمک کرد.
فلسفه سادگی، توجه به فضای خالی و تمرکز بر جوهره موضوع، اصولی هستند که در طراحی مدرن، معماری و حتی طراحی گرافیک معاصر بازتاب یافتهاند. مینیمالیسم مدرن، بدهی بزرگی به سومیای و فلسفه ذن دارد.
امروزه، کلاسهای آموزش سومیای در سراسر جهان برگزار میشود و هنرمندان معاصر همچنان از این سنت الهام میگیرند. برخی از آنها تکنیکها و مضامین جدیدی را در این هنر ادغام کردهاند، اما اصول بنیادین همچنان پایدار باقی مانده است.

تجربه سومیای در سفر به ژاپن
برای مسافرانی که به ژاپن سفر میکنند، فرصتهای متعددی برای تجربه مستقیم سومیای وجود دارد. بسیاری از معابد ذن در کیوتو و نارا، کارگاههای آموزشی برگزار میکنند که در آنها گردشگران میتوانند تکنیکهای پایه را بیاموزند. این کارگاهها نه تنها آموزش تکنیک هستند، بلکه دروازهای به سوی درک عمیقتر فرهنگ و فلسفه ژاپن هستند.
در موزههای هنری ژاپن، مجموعههای باشکوهی از آثار استادان بزرگ سومیای نگهداری میشود. موزه ملی توکیو، موزه ملی کیوتو و موزه هنری نئوزو، از جمله مکانهایی هستند که آثار با ارزش این هنر را در خود جای دادهاند.
بازدید از باغهای ژاپنی نیز میتواند بینش عمیقتری به فلسفه سومیای بدهد. باغهای سنگی ذن در کیوتو، مانند باغ معبد ریوآنجی، تجسم همان اصول سادگی و فضای خالی هستند که در سومیای دیده میشود.
همچنین برای آمادگی کامل سفر به ژاپن میتوانید راهنمای سفر به ژاپن را نیز مطالعه کنید.

نتیجه؛ بیش از یک هنر
نقاشی جوهری ژاپن بیش از یک تکنیک نقاشی است؛ راهی است برای زندگی، شیوهای برای دیدن جهان و روشی برای خودشناسی. در دنیای امروز که پر است از پیچیدگی و آشفتگی، پیام سومیای بیش از پیش اهمیت دارد: کمتر، بیشتر است. در سادگی، زیبایی نهفته است. و در سکوت و فضای خالی، معنای عمیق یافت میشود.
برای گردشگرانی که به دنبال تجربهای فراتر از جاذبههای توریستی معمول هستند، آشنایی با سومیای فرصتی است برای اتصال با روح ژاپن. این هنر، پنجرهای است به سوی جهانبینیای که در آن آرامش، تمرکز و سادگی ارزشهای بنیادین زندگی هستند. و شاید مهمترین درس سومیای این است: هنر واقعی در آن نیست که چه چیزی به تصویر کشیده میشود، بلکه در آن است که چه چیزی رها میشود.
