فلامنکو; اسپانیا، شور، عشق و غم در رقص

  • 10 آبان 1404
  • امیرحسین عباسی
فلامنکو; اسپانیا، شور، عشق و غم در رقص

وقتی کفش‌های چرمی داستان می‌گویند

در کوچه‌های باریک آندلس، جایی که دیوارهای سفید خانه‌ها زیر آفتاب سوزان اسپانیا می‌درخشند، صدایی می‌پیچد که نه زبان می‌شناسد و نه مرز. صدای کف دست‌ها که به هم می‌کوبند، ضرباتی که از عمق زمین برمی‌خیزند و پایی که چنان محکم بر زمین می‌کوبد که گویی می‌خواهد از درد خود حکایتی بگوید. فلامنکو نه صرفاً یک رقص است و نه تنها یک موسیقی؛ فلامنکو زبانی است که با آن می‌توان غم‌های نهفته در اعماق روح را بیرون ریخت، عشق را جشن گرفت و شور زندگی را در هر قدم، در هر حرکت دست، در هر نگاه سرکش نمایان کرد.

اگر روزی پا به اسپانیا بگذارید و در غروبی تابستانی در یکی از تابلائوهای (سالن نمایش فلامنکو) سویا یا گرانادا بنشینید، چیزی را تجربه خواهید کرد که شاید هیچ کلمه‌ای نتواند آن را به درستی توصیف کند. لحظه‌ای که نوازنده گیتار نخستین نت را می‌زند، خواننده با صدایی خشن و پر از احساس فریاد می‌کشد و رقصنده با لباسی درخشان قدم در صحنه می‌گذارد، دنیایی دیگر پیش روی شما باز می‌شود؛ دنیایی از هیجان، اندوه، عشق و مقاومت.

ریشه‌های گمشده در دل تاریخ

فلامنکو مانند بسیاری از هنرهای بزرگ جهان، فرزند دردها و شادی‌ها است. ریشه‌های این هنر را باید در قرن پانزدهم میلادی، در میان قوم کولی‌های رومانیایی جست‌ و جو کرد که به جنوب اسپانیا کوچ کردند. این مهاجران که با خود فرهنگی غنی از موسیقی و رقص‌های هندی حمل می‌کردند، در آندلس با مسلمانان و یهودیان سفاردی که پیش از آن در این سرزمین زندگی می‌کردند، درآمیختند. از این تلاقی فرهنگ‌ها، چیزی شکل گرفت که امروز آن را فلامنکو می‌نامیم.

در آن روزگاران، این هنر زبان محرومان بود؛ زبان کسانی که در حاشیه جامعه زندگی می‌کردند و با آواز و رقص، دردهای خود را بیان می‌کردند. فلامنکو در خانه‌ها، در جمع‌های خانوادگی و در شبانگاهان کوچک اجرا می‌شد، دور از چشم اشراف و طبقات بالای جامعه. اما زمان گذشت و این هنر، چنان قدرتی یافت که دیگر نمی‌شد آن را پنهان نگه داشت.

در قرن نوزدهم میلادی، فلامنکو وارد مرحله تازه‌ای شد. کافه کانتانته‌ها، یعنی کافه‌هایی که در آنها اجراهای زنده موسیقی برگزار می‌شد، در سراسر آندلس پا گرفتند و فلامنکو از خانه‌ها به صحنه‌های عمومی راه یافت. مکان هایی چون کافه دل چینیتاس در سویا به نمادهای این دوره تبدیل شدند. در این دوران، فلامنکو تکنیکش را پیچیده‌تر کرد، ساختارش منظم‌تر شد و هنرمندان بزرگی پدید آمدند که هرکدام سبک خاص خود را آفریدند.

نقاشی ال جالئو اثری از جان سینگر سارجنت

نقاشی ال جالئو اثری از جان سینگر سارجنت - ۱۸۸۲

کشف رازهای یک هنر جاودان

فلامنکو از سه عنصر اصلی تشکیل شده است که هرکدام به تنهایی می‌توانند قدرتمند باشند، اما وقتی با هم ترکیب می‌شوند، جادویی خلق می‌کنند. کانته یا آواز، قلب تپنده فلامنکوست. این آواز که اغلب با صدایی خشن و گرفته اجرا می‌شود، بیان احساسات عمیق انسانی است؛ از عشق و شور گرفته تا اندوه و یأس. خوانندگان فلامنکو، که کانتائور نامیده می‌شوند، سال‌ها تمرین می‌کنند تا بتوانند آن احساس خاص را در صدایشان بگنجانند.

باله یا رقص، تجلی بصری این احساسات است. رقصندگان فلامنکو، با حرکات دست‌های ظریف و در عین حال قدرتمند، با چرخش‌های دراماتیک و بالاتر از همه، با ضرباتی که با کفش‌هایشان بر زمین می‌کوبند، داستان‌هایی را روایت می‌کنند که کلمات از بیان آنها ناتوانند. هر حرکت در فلامنکو معنایی دارد، هر نگاه پیامی می‌رساند.

رقص فلامنکو

توکه، یعنی نواختن گیتار، ستون سوم این معماری صوتی است. گیتار فلامنکو با گیتار کلاسیک تفاوت دارد؛ سبک‌تر است، صدایی تیزتر دارد و تکنیک نواختنش نیازمند مهارت بالایی است. نوازندگان فلامنکو با انگشتان خود نه تنها ملودی می‌سازند، بلکه ریتم را هم ایجاد می‌کنند و فضایی خلق می‌کنند که رقصنده و خواننده در آن حرکت کنند.

اما فلامنکو تنها این سه عنصر نیست. پالماس، یعنی کف زدن دست‌ها به ریتم موسیقی، جایپا یا ضربات پا که به تنهایی یک هنر است، و حتی خالئو، یعنی فریادهای تشویق‌آمیزی که حاضران در حین اجرا سر می‌دهند، همگی بخشی از این تجربه جمعی‌اند که فلامنکو را از هر چیز دیگری متمایز می‌کند.

یکی از جالب‌ترین ویژگی‌های فلامنکو، مفهوم دوئنده است. دوئنده حالتی است که در آن هنرمند چنان در اجرای خود غرق می‌شود که احساس می‌کند روحش از بدنش جدا شده است. این لحظات نادری هستند که حتی خود هنرمندان هم نمی‌توانند آنها را پیش‌بینی کنند؛ لحظاتی که جادو واقعاً رخ می‌دهد و تماشاگر تنها شاهد نیست، بلکه بخشی از آن می‌شود.

گروه جیسپی کینگز درحال اجرای فلامنکو در حالت دوئنده

رنگ‌های گوناگون یک احساس

فلامنکو دنیایی متنوع است. بیش از پنجاه سبک مختلف یا همان پالو در فلامنکو وجود دارد که هرکدام حال و هوای خاص خود را دارند. سولئا، شاید جدی‌ترین و عمیق‌ترین شکل فلامنکو، بیان محض اندوه و رنج است. این پالو که اغلب در شب دیر هنگام و در فضایی صمیمی اجرا می‌شود، قدرتی دارد که می‌تواند سنگین‌ترین احساسات را از درون بیرون بکشد. سولئا زمانی اجرا می‌شود که دیگر کلمات کارآیی ندارند، زمانی که فقط موسیقی می‌تواند سخن بگوید.

در مقابل، آلگریاس نشاط و شادی است. این پالو با ریتم سریع و انرژی بخشش، معمولاً در جشن‌ها و مراسم شادی اجرا می‌شود. وقتی یک رقصنده آلگریاس اجرا می‌کند، انگار نور و رنگ در فضا پخش می‌شود. هر حرکت پر از زندگی است و تماشاگر نمی‌تواند لبخند را از لبانش دور کند.

سیگیریا، یکی دیگر از اشکال مهم فلامنکو، با ریتمی آهسته و عمیق، حس مرگ و ابدیت را در خود دارد. این پالو اغلب در مراسم ختم و یادبودها اجرا می‌شده و بیان پذیرش سرنوشت است. در حالی که تانگو، با ریتم خاص چهار چهارمش، حالی شاد و سرزنده دارد و در بسیاری از اجراهای عمومی محبوب است.

فاندانگو، که در مناطق مختلف اسپانیا اشکال گوناگونی دارد، ترکیبی از شادی و اندوه است؛ نماد زندگی واقعی که همواره در میان این دو نوسان دارد. بولریا نیز با سرعت و پیچیدگی ریتمیکش، نمایشی از مهارت و استادی هنرمند است که معمولاً در پایان اجراها، زمانی که انرژی به اوج خود رسیده، اجرا می‌شود.

رقص فلامنکو

پلی میان دو فرهنگ

برای ما ایرانیان، فلامنکو می‌تواند آشنای غریبه‌ای باشد. در نگاه اول شاید این هنر بیگانه به نظر برسد، اما وقتی عمیق‌تر به آن نگاه کنیم، شباهت‌های شگفت‌انگیزی با فرهنگ موسیقیایی خودمان می‌یابیم. آواز فلامنکو، با آن فریادهای احساسی و آوازهای تحریری‌اش، چیزی شبیه به آواز سنتی ایرانی دارد؛ همان‌طور که خواننده فلامنکو با صدایش داستان می‌گوید، خوانندگان موسیقی اصیل ایران هم با آوازشان حکایت می‌کنند.

مفهوم غم در فلامنکو، که در اسپانیایی دولور نامیده می‌شود، بسیار شبیه به مفهوم غم در شعر و موسیقی ایرانی است. در هر دو فرهنگ، غم نه چیزی است که باید از آن فرار کرد، بلکه احساسی است که باید آن را تجربه کرد، در آن غرق شد و از طریق هنر، آن را تبدیل به زیبایی کرد. همان‌طور که حافظ در غزل‌هایش غم را با عشق درمی‌آمیزد، فلامنکو هم این دو را در هم می‌تند تا چیزی خلق کند که نه کاملاً غم است و نه صرفاً شادی.

اجرای موسیقی سنتی توسط کیهان کلهر

شباهت دیگر در اهمیت همنوازی و ارتباط میان هنرمندان است. در موسیقی سنتی ایران، نوازندگان و خوانندگان باید به یکدیگر گوش دهند، به یکدیگر پاسخ دهند و در لحظه خلق کنند. در فلامنکو هم همین اتفاق می‌افتد؛ خواننده، رقصنده و نوازنده در گفتگویی بی‌کلام با یکدیگرند و هر لحظه می‌تواند مسیر اجرا را تغییر دهد.

اگر به اسپانیا سفر کنید و فرصتی برای تماشای فلامنکو زنده پیدا کردید، آن را از دست ندهید. بهترین مکان‌ها برای تجربه فلامنکو اصیل، شهرهای آندلس هستند. سویا با محله تریانای افسانه‌ایش، گرانادا با غارهای ساکرومونته که کولی‌ها قرن‌ها در آنجا زندگی کرده‌اند، خرث دل لافرونترا که گاهی زادگاه فلامنکو نامیده می‌شود، و قادس با فضای ساحلی و فلامنکوی شادش، همگی تجربه‌های متفاوتی را ارائه می‌دهند.

نقاشی مینیاتوری از موسیقی و رقص سنتی ایرانی

برای تجربه خالص اجرای فلامنکو میتوانید از تور اسپانیا آتی تراول دیدن کنید.

میراثی که زنده می‌ماند

امروز فلامنکو نه تنها در اسپانیا بلکه در سراسر جهان شناخته شده است. در سال ۲۰۱۰، یونسکو فلامنکو را به عنوان میراث ناملموس بشریت به رسمیت شناخت و این تصمیم تأییدی بر ارزش جهانی این هنر بود. اما فلامنکو همچنان در حال تحول است. هنرمندان جوان امروزی این هنر را با سبک‌های مدرن ترکیب می‌کنند، آن را به عرصه‌های نو می‌برند و در عین حال، اصالتش را حفظ می‌کنند.

هنرمندانی چون پاکو دلوسیا که گیتار فلامنکو را به قله‌های جهانی رساند، کامارون دل ایسلا که صدایش تعریف غم و شور را تغییر داد، یا کارمن آمایا که با رقصش جهان را مجذوب کرد، همگی نشان دادند که فلامنکو می‌تواند فراتر از مرزها سخن بگوید.

پاکو دلوسیا درحال اجرا فلامنکو

فلامنکو درس‌هایی به ما می‌آموزد؛ درس اینکه احساسات را باید بیان کرد، درس اینکه غم بخشی از زندگی است و می‌توان آن را به هنر تبدیل کرد، و درس اینکه انسان‌ها، صرف‌نظر از اینکه از کجا آمده‌اند، زبانی مشترک دارند؛ زبان هنر، زبان احساس، زبان انسانیت.

وقتی در تابلائویی در قلب سویا می‌نشینید و صدای اولین ضربات پا را می‌شنوید، وقتی گیتار شروع به نواختن می‌کند و خواننده با صدایی که از اعماق جانش برمی‌خیزد آواز می‌خواند، می‌فهمید که فلامنکو چیزی بیش از یک رقص یا یک موسیقی است. فلامنکو بیانگر آن چیزی است که ما را انسان می‌کند؛ توانایی‌مان برای احساس کردن، برای عشق ورزیدن، برای غمگین شدن و در نهایت، برای ایستادگی و ادامه دادن. در هر قدمی که رقصنده فلامنکو بر زمین می‌کوبد، فریادی است علیه فراموشی، جشنی است برای زندگی، و یادآوری این حقیقت که تا انسان هست، هنر باقی خواهد ماند.

دیدگاه‌ها
{{name.error}}
{{email.error}}
{{commentMessage.error}}

راهنمای هوشمند آتی

راهنمای هوشمند آتی